1- امّا براى تفضيل مجملى است كه قبلا ذكر شده مانند: النّاس شقى و سعيد، فامّا الّذين سعدوا ففى الجنّة و امّا الذين شقوا ففى النّار (مردم به دو دسته تقسيم مىشوند: شقى و سعيد، امّا آنانكه سعادتمند هستند پس در بهشت بوده و آنانكه شقى مىباشند پس در دوزخ مىباشند).
2- در جواب «امّا» واجب است «فاء» آورده شود و جمله اوّل (شرط) را سبب براى جمله دوّم (جواب) قرار داد مانند: امّا زيد فمنطلق
3- جهت آنكه فعل شرط را در «امّا» حذف مىكنند آن است كه بدينوسيله تنبيه مىكنند كه مقصود از آوردن «امّا» حكم اسمى است كه بعد از آن واقع شده مانند: امّا زيد فمنطلق كه تقدير آن: مهما يكن من شيئ فزيد منطلق مىباشد پس جمله «يكن من شيئ» كه فعل شرط است حذف شده و «امّا فزيد منطلق» باقى ماند و چون دخول حرف شرط بر فاء جزائيه مناسب نبود بلكه بين اين دو لازم است فاصله باشد به ناچار «فاء» را به جزء دوّم كلام يعنى «منطلق» نقل داريم.
4- جزء اوّل بعد از امّا مانند «زيد» در مثال گذشته اگر براى ابتدائيت صالح باشد آنرا مبتداء قرار مىدهيم و در غير اينصورت لازم است آنرا معمول براى بعد از «فاء» دانست مانند: امّا يوم الجمعة فزيد منطلق، در اين مثال چون «يوم الجمعه» ظرف بوده و براى ابتدائيت صالح نيست به ناچار عاملش را منطلق قرار داده و بدين ترتيب يوم الجمعه مفعول فيه براى آن مىباشد.
5- كلّا براى بازداشتن متكم از آنچه به آن تكلّم نموده است وضع شده مانند آنچه در كلام حقتعالى آمده: ربّى اهانن (پروردگار من را خوار نمود) كلّا ... (نه چنين است ...)
6- در صورتى كه «كلّا» به معناى «حقّا» باشد مبنى است يعنى اسمى است كه چون با «كلّا» حرفى مشابهت دارد مبنى مىباشد.
7- و امّا استخراج «امّا» و «كلّا» از آيات مذكور و بيان معناى آنها:
الف: «امّا» در «فامّا الذين فى قلوبهم ...» براى تفصيل مجملى است كه قبلش ذكر شده و آن عبارت است از «و اخر متشابهات».
ب: «امّا» در «امّا من استغنى ...» و «امّا من جائك يسعى ...» شرطيّه است به دليل آمدن «فاء» در جواب آنها و «كلّا» در «كلّا انّها تذكرة ...» حرف ردع مىباشد
ج: «امّا» در «فامّا الانسان اذا ما ابتلاه ...» و در «امّا اذا ما ابتلاه ...» شرطيّه است و جواب اوّلى «فيقول ربّى ...» بوده و جواب دوّمى «فيقول ربّى اهانن ...» مىباشد و كلمه «كلّا» حرف ردع مىباشد
8- و امّا استخراج «امّا» و «كلّا» از سورههاى مذكور و بيان معناى آن دو:
1- سوره نباء
آيه (4) كلّا سيعلمون و آيه (5) ثم كلّا سيعلمون (كلّا) براى ردع مىباشد
2- سوره نازعات
آيه (37) فامّا من طغى و آيه (40) و امّا من خاف مقام ربه ... (امّا) حرف شرط بوده و جواب اوّلى «فان الجحيم ...» و جواب دوّمى «فانّ الجنّة ...» مىباشد.
3- سوره مطففين
آيه (7) كلّا در آن حرف ردع مىباشند.
آيه (14) كلّا در آن حرف ردع مىباشدو «كلّا» در آيه (15) نيز حرف ردع مىباشد چنانچه در آيه (18) نيز «كلّا» براى ردع مىباشد
4- سوره انشقاق
آيه (7) امّا در آن براى تفصيل مجمل ما قبل است و نيز «امّا» در آيه (10) به همين معنا مىباشد
5-سوره علق
آيه (6) كلّا در آن حرف ردع مىباشد چنانچه كلّا در آيه (15) نيز به همين معنا است و همچنين كلّا در آيه (19) حرف ردع مىباشد
سوره تكاثر
«كلّا» در آيات (3) و (4) و (5) حرف ردع مىباشد
9- و امّا تركيب آيات مذكور:
الف: «أ» همزه استفهاميّه است كه در اينجا به معناى تقرير آمده يعنى حمل مخاطب بر اقرار به ما بعد نفى «لم يجدك» فعل مضارع مجزوم به «لم»، فعل و فاعل و مفعول اوّل، يتيما، مفعول دوّم براى «لم يجد»، فاء، عاطفه، آوى، فعل و فاعل، معطوف به «لم يجدك».
ب: واو، عاطفه، وجدك، فعل و فاعل و مفعول اوّل، ضالّا، مفعول دوّم، معطوف به «لم يجدك»، فاء، عاطفه، هدى، فعل و فاعل، معطوف به «وجدك».
ج: واو، عاطفه، وجدك، فعل و فاعل، و مفعول اوّل، عائلا، مفعول دوّم، معطوف به «لم يجدك»، فاء، عاطفه، اغنى، فعل و فاعل، معطوف به «وجدك».
د: فاء، عاطفه، امّا، شرطيّه، اليتيم، مفعول مقدم براى «لا تقهر»، فاء، جوابيّه، لا تقهر، فعل نهى فعل و فاعل و تقدير كلام: مهما يكن من شيى فلا تقهر اليتيم مىباشد، و اين جمله معطوف است به «لم يجدك».
ه: واو، عاطفه، امّا، شرطيّه، السّائل، مفعول مقدّم براى «لا تنهر»، فاء، جوابيّه، لا تنهر، فعل نهى، فعل و فاعل و تقدير كلام: مهما يكن من شيى فلا تنهر مىباشد و اين جمله معطوف است به «امّا اليتيم ...».
و: واو، عاطفه، امّا، شرطيّه، باء، حرف جارّ، نعمة، مجرور به باء، متعلّق به «حدّث».
مضاف، ربّ، مضاف اليه، مضاف، كاف، مضاف اليه، فاء، جوابيّه، حدّث، فعل و فاعل و تقدير كلام: مهما يكن من شيى فحدث بنعمة ربك مىباشد و اين جمله معطوف است به «امّا اليتيم ...».