جامعه شناسی هویت (1)
موضوع وماهیت هویت،یکی از مسائل چالش برانگیزی است که در دهه های اخیرمورد توجه بسیاری از روشنفکران،اندیشمندان و پژوهشگران قرار گرفته است و از آنجایی که بیشتر این تاْمل ها بر پایه ی پیش فرضها،ذهنیات و گرایش
جامعه شناسی هویت (1)
نویسنده:زینب مقتدایی
منبع:راسخون
چکیده
موضوع وماهیت هویت،یکی از مسائل چالش برانگیزی است که در دهه های اخیرمورد توجه بسیاری از روشنفکران،اندیشمندان و پژوهشگران قرار گرفته است و از آنجایی که بیشتر این تاْمل ها بر پایه ی پیش فرضها،ذهنیات و گرایش های شخصی(نه الزامات به صورت نظریه ای) بوده است معمولا به دور از حقیقت قضاوت میشود. مسئله هویت با توجه به واقعیت های زمانی متفاوت، تفاسیر متفاوتی دارد ، در زمانه ای که غرب و غربزدگی بسیار مورد اشاره واقع می شد و البته با بار ارزشی منفی خود بارها از سوی متفکران مشرق زمین مطرح میشده است، به یک گونه تفسیر میشد و ازسوی دیگر در هزاره سوم و زمانه ای که مرزهای واقعی ملت ها شدیدا مورد تردید واقع می شوند و پیوستگی انسان ها رخ می دهد به گونه دیگری تفسیر می شود .در دوران فرا زیستی که جامعه جهانی به مفهوم و معنای کامل و روشن همزیستی و پیوستگی جهانی می اندیشد و اندیشه و معرفت و فرهنگ و معنویت جوهر انسانی را در ارتباط با هم و همزیستی با هم می خواهد سخن گفتن از هویت و قومیت آیا صحیح خواهد بود؟ در جهان امروز به سرعت مسایل جهان با تغییر اولویت مواجه می شود . عده ای که بر طبل بنیاد هویت دروغین خود می کوبند قصد سلطه بر جهان را در سر می پرورانند و از هرگونه جنایتی چشم پوشی نمی کنند و این گونه عمل نمودن را هویت خود می خوانند . در این مقاله سعی شده است که هویت معنا گردد و با توجه به نظریه هایی که درباره موضوع هویت و ابعاد آن وجود دارد ، با نیم نگاهی جامعه شناسانه ، مفهوم هویت ایرانی مورد بازبینی و بررسی مجدد قرار بگیرد .
واژگان کلیدی : هویت ، هویت فردی ، هویت جمعی ، هویت اجتماعی ، هویت ملی
مقدمه :
موضوع هویت ، موضوع تمایزها و تقاوت هاست . انگاره ای مبتنی بر تفاوت و تا حدی با پس زمینه ای از برتری همراه است . هنگامی که سخن از هویت می رود به اساسی ترین وجه وجودی انسان نیز باید توجه کنیم . انسان موجودی است که به هستی خود آگاهی دارد . این هستی باید از سویی تکلیف خویش را و نسبت خود را با گذشته اش بسنجد . چنانچه عده ای از روشنفکران ایرانی براین عقیده اند که نتایج بریدگی رشته پیوند تاریخی و فرهنگی در میان ما مردم این سوی جهان چیزی بیش از صرف نا آگاهی است و آن سقوط ساحت موجودیت انسانی است و هر هر انسانی از آنجا که به گذشته خود آگاه است دارای تاریخ است و شخصیت او پیوستگی این تاریخ را دارد که این تاریخ فرد انسانی است که ارتباطی عمیق با تاریخ جمعی وی دارد .
از آنجایی که انسانها موجوداتی اجتماعی هستند،پس دارای هویت اجتماعی هستند. زندگی اجتماعی انسان بدون وجود راهی برای دانستن اینکه دیگران کیستند و بدون نوعی درک از اینکه خود ما کیستیم غیر قابل تصور است ، بدون وجود چارچوبی برای مشخص ساختن هویت اجتماعی و هویت های فردی،من همان بودم که شما هستید،هیچ یک از ما قادر نمی بود با دیگری نسبت معنی دار یا سازگاری برقرار کند؛در واقع بدون هویت اجتماعی جامعه ای در کار نیست .
بنابر این هویت اجتماعی به عنوان مبنایی برای آشکار ساختن شباهت ها ،تفاوت ها،امکان برقراری ارتباط معنی دار و مستمر را میان افراد جامعه به وجود می آورد، انسانها ذاتاّْ در پی آن هستند که نسبت به دیگران متمایز جلوه کنند و از این تمایز خود احساس سربلندی کنند .
به عبارت دیگر می توان چنین گفت که هویت اجتماعی، نه فقط ارتباط اجتماعی را امکان پذیر می کند،بلکه به زندگی افراد هم معنا می بخشد. هویت نه فقط فرآیندی برای خود شناسی کنشگران اجتماعی است بلکه معنی سازی نیز به واسطه ی آن صورت می گیرد . اما ، به نظر می رسد توسل شدید به پدیده هویت و احساس نیاز شدید به آن ، به نوعی ، با شرایط بحرانی این مقوله در ارتباط است و پرداختن به هویت بیشتر به نظر می رسد که از این روست که برخی از روشنفکران ایرانی بر این عقیده اند که تمدن غرب تمام تمدن های غیر خود را نفی نموده است و این نفی برابر نهادن آنتی تزی در برابر یک تز نبود بلکه برافکندن مکانیکی آن بود و ما – ایرانیان – تاریخ دیگری را با هجوم غرب به فرهنگ خویش شروع نمودیم و با ازدست دادن تاریخ و گذشته خود بدل به کودکانی شدیم که همه چیز را از نو می آموزند .فرق نگاه غربی این است که آن ها به هیچ عنوان از گذشته خویش سرافکنده نیستند ولی ما مثل بیمار روانی که از خاطرات واپس مانده خود رنج ممی برد از این گذشته واپس مانده رنج می بریم و ما تمام عناصر با ارزش گدشته خویش را به سخره می گیریم و در این جا است که ضرورت بازتعریفی از هویت و شناخت ابعاد آن و پرورش و توانمند سازی آن ضرورت دارد .
معنای هویت
با توجه به تغایر فرهنگها و به تبع آن هویت ملتها با یکدیگر، شاید اگر درصدد تعریف هویت برآییم، تعاریف بسیاری به میزان تنوع فرهنگها و هویتها به دست آید؛ چرا که ساختار فرهنگی و هویتی هر جامعه و هر ملتی با در نظر گرفتن تمام متعلقات آن جامعه و ملت سنجیده می شود. تاریخ، زبان، مذهب، سیاست، اقتصاد، جایگاه جهانی و رتبه اندیشه و تاثیرگذاری در سطوح کلان علمی و فرهنگی جهان از جمله گزاره های موثر در تعریف هویت است. در چنین شرایطی تعریف هویت بسی دشوار به نظر می رسد. با این حال شاید بتوان هویت را در چارچوب واژگان دایره المعارف فرهنگ به نوعی سرسپردگی وطنی و احترام به ارزشها و هنجارهای کارکردگرایانه موجود در فضای فکری هر جامعه ای، با در نظر گرفتن گزاره های فوق دانست. البته ادعا نمی شود که تعریف مذکور، تعریفی جامع و مانع از مقوله هویت است، ولی شاید بتوان آن را در کنار سایر تعاریف مربوط به هویت ملاحظه نمود؛ چرا که به طور قطع هر اندیشه ای آبستن طرحی نوین و نگاهی متفاوت است.